ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

در اردی بهشت

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ،  مهدی حلاجیان ؛ شماره ی 128 ؛   15  اردی بهشت  1398



شاید یکی از زیباترین ماه های اکثر نقاط دنیا ، ماه اردیبهشت باشد . در سرزمین های سرد کمی دیرتر و در نقاط گرمسیری کمی زودتر!


اردیبهشتِ رامسر ، علاوه بر تازگی و طراوت ویژه اش ، بوی شکوفه های بهار نارنج و عطر آگینی آن در همه ی لحظات گذر ، سرشار از عطر دل انگیز و روح افزاست. پیشتر ها ، جشنواره ی بهارنارنج و جشنواره ی گل گاو زبان ، از ویژگی های اردیبهشتِ رامسر بود.


اردیبهشت در ایران اما خاطرات دیگر دارد ، نمایشگاه کتاب ، روز شوراها ، روز معلم و...


نمایشگاه کتاب

 

نمایشگاه کتاب ، اوج نمایش در ایران است. با آن که سرانه ی مطالعه در ایران کمتر از 20 دقیقه است ، اما یکی از شلوغ ترین و پربازدید ترین نمایشگاه های ایران و در سال هائی رکورد دار بازدید از نمایشگاه ها در منطقه است!! این تناقض آماری در بازدید ، خرید و فقدان مطالعه کمی عجیب است.


روز جابجائی خانه از جائی به محل جدید ، حمل کننده ی بار جمله ای گفت که هنوز در ذهنم مانده است. او گفت با آن که سرانه ی مطالعه در ایران پائین است اما هرجا حمل اثاثه می کنم ، بیشترین حجم و سنگین ترین اثاثه ، کارتن کتاب هاست!!!


روز شوراها

 

روز شوراها ؛ سالروز تشکیل شورا در دهه ی دوم انقلاب ، بهانه ای شده است تا روز شوراها گرامی داشته شود. مردم اما بجز روز انتخابات که مشتاقانه و به منظور تحول اساسی در رشد و توسعه ی منطقه به کاندیداها رای می دهند ، در فرایند انتخاب شهردار و فقدان عمل به گفته های کاندیداهای راه یافته به شورا ، از رای خویش به فلان شخص ، پشیمان می شوند. در دل آرزوی شورائی موثر و کارآ دارند ، اما تا چهار سال تاوان اشتباه در انتخاب خود را با نظاره گری ، ناراحتی و نارضایتی طی می کنند. این که اعضای شوراها چرا گفته ها و نوشته های خود را فراموش می کنند ، یک دلیل اش این است که آن مطالب را دیگران برای آن ها می نویسند. از خود ایده و طرحی ندارند و به خود زحمت مطالعه ی وظایف و اختیارات خویش را هم نمی دهند. با بررسی تعداد طرح های ارائه شده از سوی شوراها از ابتدای تشکیل تاکنون درستی این ادعا به اثبات می رسد. شورائیان منتظر لایحه ی شهرداری می مانند و شهردار نیز دست به عصا حرت می کند.


به خصوص پس از دو اتفاق مهم و تلخ در دو شورای شهری در شهرستان رامسر ، حالت دست به عصا به حالت رخوت و سستی گرایش پیدا کرده و همه منتظرند ، توپ در زمین دیگری باشد. شهردار دستور محتاطانه می دهد ، کارمندان قوانین منعطف را سخت گیرانه عمل می کنند و اعضای شورا نیز ، برای نظارت خویش بهانه های بهتری دست و پا می کنند.


یک اشکال اساسی در شهرداری و شورا این است به جای این که شهرداری را که نهادی خدمت گذار است ببینند ، نهاد درآمد زا می پندارند. این اشکال مهم در نگرش ، قوانین منعطف توسعه نگر در شهر را دچار چالش می کند ، با آن که شهرداری می تواند در قبال خدمات مردم به توسعه ی شهر ، تسهیلات و امکانات بدهد ، توقع دارند که شهروندان از حق خود بگذرند و شعار اگر امروز نخواهی خدمت بدهی ، فردا مجبور خواهی شد !!! به دنبال درآمد مقطعی و سست می گردند تا امروز ِ بی پولی خود را بگذرانند.


شورائیان اما لازم است اولا مروری کنند بر آن چه در زمان انتخابات گفته اند ، چه حرف هائی که در چارچوب اختیاراتشان بود و چه حرف هائی را که برای اخذ رای بر زبان جاری کردند. آن گاه پیش از هر اقدامی وظایف و اختیارات خویش را مطالعه کنند و در آن راستا بکوشند.


صادقانه بگویم ، اکثر افرادی که به دلایل رسانه ای با آن ها مراوده دارم ، از مسوولین و مردم ؛ از عملکرد شورا راضی نیستند. برخی ، بعضی از اعضا را با الفاظی می خوانند که زبان از نوشتن و قلم از ثبت کردن آن عاجز است.


اما روی دیگر سکه را نباید فراموش کنیم ؛ توقع بی جا و ناروای شهروندان نیز نباید از نظر دور بماند. این که هر وقت و بی وقت تماس تلفنی گرفتیم ، عضو شورا باید پاسخ بدهد ، یکی از خواسته های نارواست. این که اعضای شورا مطالبات مالی مردم را برآورده کنند ، خطاست. این که هر لحظه اراده کنند ، عضو شورا در دسترس باشد ، نا عاقلانه است. این که به  اعضای شورا خشک و تر به خطاهای ناکرده تهمت زده شود ؛ بی انصافی است.


به هرروی زحمات عزیزان قابل تقدیر است ، مشکلاتشان قابل لمس و توقعات به جای شهروندان ، مطلوب موضوع. شورائیان روزتان مبارک 

 

روز معلم


نوشتن از روز معلم و تقدیر از آنان عادت روز شده است. اما توجه به واقعیات زندگی آنان و سختی معیشتشان کم و غیر قابل دفاع. خیلی ها بی انصافانه می گویند ، مگر معلم چه می کند؟  از آخر اسفند تا نیمه ی فروردین تعطیل ، تابستان تعطیل ، فصل امتحانات تعطیل ، برف می آید تعطیل ، باران می زند ، سیل می شود ، به اصلاح تقی به توقی می خورد تعطیل... دیگر چه می خواهند ؟


اگر یک قدم به عقب برگردیم و از سختی به دست گرفتن مداد و فشار بیش از حد برای حک علامتی روی کاغذ اگر بگذریم ، از آموزش الفبا و یاد دادن آن نمی توان به راحتی گذشت. آموزش ریاضی از نوشتن اعداد ، ترتیب اعداد ، چهار عمل اصلی تا انتگرال ، مشتق ، سری فوریه ، جبر ، هندسه ، مثلثات و در همین راستا همه ی علوم انسانی ، راضی و طبیعی ( تجربی ) ؛ واقعا بی انصافی است که دانستن معلومات خود را حاصل زحمات آموزگاران متعدد مراحل مختلف تحصیلی ندانیم. خاضعانه روزشان را تبریک می گویم و بسان حرف معصوم علیه السلام که هر که حرفی به من آموخت یک عمر مرا بنده ی خویش کرده است ، از همه ی کسانی که در آموزش جامعه نقش داشته اند ، صمیمانه سپاسگزاری می نمایم.

زمستان است ، سرها در گریبان است


این مطلب در صفحه ی 8  شماره ی 127 هفته نامه ی ساحل دریا در تاریخ 28 اسفند 1397 منتشر شده است.


مهدی حلاجیان مدیرمسوول هفته نامه ی ساحل دریا


سال 1397 با همه ی فراز و فرودها ، فرصت ها و چالش ها ، سال سختی برای عموم مردم ایران بوده است. سالی که تا چند روز دیگر آخرین روزهای زمستانش را سپری می کند ، در اردیبهشت طلائی اش با چالش اقتصادی بزرگی مواجه شد.


رئیس جمهور آمریکا تهدید به خروج از برجام و بازگشت تحریم های سخت تر از گذشته برای آبان ماه 1397 را نوید داد. اما ظاهرا مسوولین دولت و حکومت به استقبال این تحریم ها رفته باشند و خود تحریمی بزرگی را رقم بزنند ، چالش اقتصادی مردم از اردیبهشت آغاز شد.به ناگاه قیمت دلار که با پوست و استخوان اقتصاد ایران عجین شده است ، گام افزایش قیمت را پیش گرفت و نرخ دلار در اندکی به دوبرابر و در مدت کوتاهی از سه هزارتومان به مرز بیست هزارتومان رسید.


برای دولت اما انگار اتفاقی نیفتاده است ، علیرغم کاهش ارزش پول ملی به حدود یک پنجم ، حرکت معناداری برای کنترل آن در پیش نگرفت. فشار بیش از حد ابتدا به کارخانه داران و تولید کنندگان وارد شد و مرزهای ورود و خروج مواد اولیه با سختی مواجه شد. این بار نوبت لوازم خانگی بود که در دومینوی افزایش قیمت ها سرعت بگیرند. هیچ کس جلودار افزایش قیمت آن ها و در نهایت کمبود آن ها در بازار نشد.


تولید کنندگان خودروی داخلی این بار گوی سبقت را در افزایش قیمت ها ربودند و نازلترین خودروی ایرانی که همه برای آن هزینه ی تولید سه و نیم میلیون تومانی را کافی می دانستند ، و در نرخ هفت میلیون تومان ثبات داشت و اتفاقا برای همین مبلغ هم رئیس دولت نهم و دهم عبارت " آخه کیلوئی چند ؟ " را به کار برده بود به مرز بیست میلیون و آرام آرام رکورد چهل و پنج میلیون تومانی را شکست.


با آن که با تغییر وزیر اقتصاد و برنامه های ویژه اش دلار به کانال دوازده هزارتومان رسید ، اما گرانی از حد اعلای خود به پائین نیامد. در این گیرو دار به ناگاه افزایش قیمت گوشت گاو و گوسفند از مرز سی هزارتومان اول 1397 به مرز یکصد هزارتومان رسید.


زالو صفتان گوسفندهای بی زبان را در گشت یک روزه در آن طرف مرزها ، به دلار دوازده هزارتومانی فروخته و در بازگشت همین گوسفندها از آن سوی مرزها ، با دلار چهار هزار و دویست تومانی دولتی می خریدند. سفر یک روزه ی گاو و گوسفند برای قاچاقچیان دلاری هشت هزارتومان سود به ارمغان آورد!!!


نامردها نیز از آب گل آلود تفاوت قیمت دلار دولتی و ارز آزاد ، نهایت سودهای کلان کثیف را به جیب زدند. بی مروت ها نیز در انبار کردن اجناس و دامن زدن به گرانی ها سنگ تمام گذاشتند. و شاید خیل عظیم مردم در حال خالی کردن جیب همدیگر شدند!

وقتی از مسوولین پی گیری گرانفروشی می شد ، با افتخار اعلام می کردند ما رصد می کنیم ! گرانی هست و کاری نمی توان کرد اما اگر کسی گرانفروشی کرد به 124 زنگ بزنید !!!


قصه ی پر غصه ی گرانی و گرانفروشی اما در قوه ی مقننه و مجلس نیز خریدار نداشت و نمایندگان به منظور مستحکم کردن پایه های موفقیت خود برای دور بعد به دنبال قانون استانی شدن انتخابات رفته اند !! و مترصد هستند تا این قانون بی و کم و کاست تصویب شود و در سال 1398 افراد غیر مشهور ، جرات هماوردی با آنان را نکنند!!! انگار در مملکت هیچ خبری نیست.


قوه ی قضائیه نیز درگیر پرونده های درشت چند هزار میلیاردی اختلاسگران و سفته بازان است و به علت تراکم شکایات ریز و درشت و انبوه پرونده های مانده از قبل فرصت رسیدگی به پرونده های ریز از آن ها سلب شده است. شهرام جزایری عرب متهم یکی از بزرگترین پرونده‌های دهه 80  ؛ بابک زنجانی غرق در فساد نفتی ؛  مه آفرید خسروی اختلاس سه‌هزار‌میلیاردتومان  ؛ وحید مظلومین  با دو تن سکه بهار آزادی با نام سلطان سکه ، ارزش سکه های او کمتر از 1000 میلیارد تومان ؛ سلطان ارز ؛ حمید باقری‌درمنی مشهور به سلطان قیر ؛ سلطان پتروشیمی ؛ م.ی سلطان شکر ؛ سلطان اختلاس با  اتهام ۶۵۰۰ میلیارد تومانی و...


 این اواخر نیز با تعویض رئیس قوه و جایگزینی شخص جدید ، بدیهی است تا چند ماه ، دستخوش تغییر و تحول است. علاوه بر آن و به طور طبیعی باید شکایتی از گرانی و گرانفروشی باشد تا آن ها رسیدگی کنند ، الحمدالله هیچ یک از مردم شاکی نیستند !!! البته این به معنای ناراضی و ناراحت بودن مردم از گرانی ها نیست!!!. هرچند دادستان محترم می تواند به عنوان مدعی العموم ، از جانب مردم ادعای شکایت کند .

علما و مراجع نیز در این خصوص کمتر صحبت می کنند.


مردم اما ناراضی و ناراحت هستند. گلایه مند از وضعیت نابسامان. اگر تا چندی پیش نگران اشتغال جوانان بیکار تحصیلکرده ی خود بودند ، امروز فرصت فکر کردن به آن را هم ندارند. خیلی ها دنبال کشیدن گلیم خود که نه ، دنبال کشیدن گلیم از زیر پای دیگران هم هستند.


از تهدید ترامپ تا وضعیت بغرنج اقتصادی ، فاصله ی اندکی گذشت ، البته او که نه ، ما خودمان پیش قدم شدیم تا در آبان ماه که ترامپ زمان اجرای دستور خود را با صدای بلند اعلام کرد ، عملا هیچ اتفاقی در کشور نیفتد و انگار نه انگار تحریم ها سخت تر شده !!! و ترامپ در نقشه اش شکست خورد !!! البته ما قبل از این که او ما را تحریم و تشدید مجازات !!! کند ، خود به خود ، خودمان را تحریم کرده بودیم.


حالا مرغ هم گران شده . آجیل شب عید که سرسام آور شده. مردم برای یک بار هم که شده می خواهند به خاطر گرانی !! نه این که پول ندارند ! برای سفره ی عید آجیل نخرند. از این سو رئیس خشکبار و آجیل فریاد می زند : نه گفتن به خرید آجیل شب عید ، توطئه ی دشمنان است. مانده ایم که دشمن چرا برای نخریدن آجیل گران قیمت ، به ما توصیه می کند اما دوستان ما کاری برای ارزان شدن آن نمی کنند؟ !!! به قول آن مجری تلویزیونی ما نمی خریم تا شما همه ی آجیل ها را به کوری چشم دشمنان ! صادر کنید و ارز وارد مملکت کنید. البته اگر اختلاسگر دیگری که امروزه نام وزین سلطان را یدک می کشد ، آن را نبرد!!

"

و


باز یاد نکته ی ظریفی افتادم که مسوولی بلند پایه افاضه فرمود : گرانی هست ، اما گرانفروشی نیست!!!


از همه ی این طنزهای تلخ باید بگذریم ، چرا که در سال 1397 هنوز زمستان است و سرهای بسیاری نیز در گریبان !!!


امید است در بهار پیش رو و سال آتی مسوولین حرکتی از خود به نمایش بگذارند و خجالت و شرمندگی پدران و مادران را از پیش چشم فرزندان و جامعه به شادی و شعف مبدل نمایند.